روزگار بد عادتی پیدا کرده،
می نشیند لب جوی طراوت و صمیمیت،
جوی را پر از دلتنگی می کند،
دیگر پاکی نمی ماند در برکه آبادی،
به ناچار سر می کنند مردم این حوالی...