خیلی بده که میدونی یه بدیهایی داری و هر کاری می کنی که از بین ببریشون، نمیشه!
شاید از تهِ دلت نمیخوای که از بین برن!
شایدم پرنده هایی که رو "بندِ رخت" نشستن، باعث میشن که تو تغییر نکنی!
پ.ن:
فنرم خیلی جمع شده، امیدوارم موقعی باز شه که چیزی روش نباشه...
آنقدر جوش زدی که بخار شدی،
ولی نمی دانستی که تنها چند ساعت زمان می برد
که بخار از روی شیشه محو شود!
چرا ما یاد نمی گیریم، وقتی که آدمای دور و وَرمون پیشمون هستن، از خوبیاشون هم بگیم؟
حتما باید از پیشمون برن(حالا چه اون دنیا، چه از پیشِ ما!) که تازه ازشون بگیم!
به قول یه پیج تو کتابِ صورت!!! که لطفا آدم باشید!
قدیما حرفهای آدما فقط روی موجهای مختلف بود، اگه میخواستی بفهمی یه کم که پیچ رادیوی ذهنتو میچرخوندی، میفهمدیشون!
ولی الان با اینکه همشون روی یه موجن و حرفاشون مشترکه، با یه الگوریتمای خفنی رمزنگاری شده که خودتو بُکُشی هم نمی فهمی چی دارن میگن!
واسه همینه که هممون تنهاییم!...
هیچکس هیچکس را نمی فهمد،
و همین شده ریشه تمام دردهای مشترک این هوشمندترین چهارپایان نفهم!
و همینطور ریشه تمام دردهای آن چند نفر که می فهمند!