سیاره شازده کوچولو

سلام بائوباب ها...

سیاره شازده کوچولو

سلام بائوباب ها...

آینده ای از گذشته

گذشته خود را در پیش رو خواهم داشت ...

فقط کمی خوشرنگ تر،

کمی بی حس تر،

با اسانس گل آویشن،

با طعم برف زمستان...


فریادی "دیوارِ چین شکن" دیوارِ درونِ پوکم را در هم خواهد شکست...

آینده ای پر از گذشته در پیش رو خواهم داشت،

فقط دلتای "ای کاش" هایش صفر نخواهد بود...

یادگاری از دوست


کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره ی قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه ی پیشین تا روز پسین باشد

بی خوابی (یادگاری از قدیم...)

هوا ابری باشد،

دلتنگ هم باشی،

کابوس هم یقه ات را گرفته باشد،

وهم و خیال هم هم صحبتت باشد...


آن وقت است که خودت را بکشی هم خواب تا شعاع یک کیلومتری تو سبز نمی شود...


تولدت مبارک

چه لطیف است حس آغازی دوباره،
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...
و چه اندازه عجیب است، روز ابتدای بودن!
و چه اندازه شیرین است امروز...
روز میلاد...
روز تو!
روزی که تو آغاز شدی!

تولدت مبارک...