بنویس قلم،
حال نوبت توست که کمی صحبت کنی...
از علاقه "تنهایی" به "آغوش" بنویس،
از دلتنگی عقربه های ساعت در هر دقیقه جدایی،
از گداییِ ماهی برای یک، تنها یک بوسهی یار
از ابعاد تیز احساسات این قومِ چندضلعی، که گم شده است دایره وجودشان...
آری قلم، حال کمی تو بنویس،
دلم میخواهد یک فنجان چای بنوشد...