نه اینکه حالم خوب نباشد بانو،
خدا رو شکر سالم و رو به راهم،
فقط کمی برفِ دوری ات رویِ موهایم نشسته...
کمی هم سیبی که فاضل می گفت، دیگر دستِ دیگران نمی بینم،
اصلا دیگر آن را دستِ خودم هم نمی بینم!!!
کمی هم دایره ی درونم به مربع شبیه شده است...
ولی با این حال...
حالِ مرا خودت حدس بزن بانو...
پ.ن:
هواشناسیِ من هم همیشه خراب بوده، هوای هیچ جا را نمی فهمد...
چه حال شاعرانه ای داریدا
فکرت که پیش او باشد،
این چند خط نثر که سهل است،
دیوان می سرایی...